Fix me| Part 44
لبخندی ناخواسته گوشه ی لبش شکل گرفت.
مرد با مفصل انگشت هاش، به آرومی صورت پسرک رو نوازش کرد. خواست بره که ناخواسته دست پسر رو تو دست خودش گرفت و به آرومی به لبهاش رسوند و بوسه ای نرم روی پوستش گذاشت. به دستبندِ ستِ روی مچ دست پسر لبخندی زد. برحال اون خواب بود و قرار نبود از اون بوسه ی ریز با خبر بشه، مگه نه؟
آروم از اتاق بیرون رفت و آهسته در رو بست، یونگی توی یکی از اتاق ها، روی بالکن داشت سیگار میکشید، حتما کارش زودتر تموم شده بود.
مرد بدون اینکه سر و صدایی ایجاد کنه؛ رفت و کنار مردی که داشت سیگار میکشید ایستاد. دست هاش رو روی نرده های بالکن گذاشت و به آسمون پر ستاره نگاه کرد، اون شب ماه کامل بود.
-هیونگ، منم یکی میخوام.
یونگی نیم نگاهی به مرد داد و بعد نگاهش رو دوباره به اسمون داد و دود رو از دهنش خارج کرد.
یونگی: نه نمیشه. برات ضرر داره بچه.
-خودت داری میکشی اونوقت واسه من ضرر داره؟
مرد لب هاش رو آویزون کرد و دیگه چیزی نگفت؛ همه جا آروم بود تا اینکه یونگی بدون اینکه به مرد نگاه کنه، سکوت رو شکوند.
یونگی: دوستش داری، نه؟
مرد آهی کشید و مدتی ساکت موند، بدون هیچ تردیدی سر تکون داد.
-آره. دوستش دارم، البته، شایدم عاشقشم...
یونگی: مطمئنی دیگه؟
مرد دوباره بی هیچ ترديدی سر تکون داد.
-میدونی.. اون خیلی قشنگه، یه الهه ست که میتونم بدون شک بپرستمش.
فقط.. فقط مشکل اینجاست که اون گی نیست، اون منو مثل یه برادر بزرگتر میدونه؛ و میترسم اگه بهش اعتراف کنم ردم کنه و دیگه هیچوقت نتونم اون چشم های گردالی و ستارهایش رو ببینم.
یونگی: چرا دوستش داری؟
-نمیدونم.. فقط میدونم که اون شده انگیزم، دلم میخواد براش بهترین ورژنِ خودم باشم. باعث میشه که بخوام قرصامو هر روز سر وقت بخورم و براش درمان شم. دلم میخواد ازش محافظت کنم و همیشه نزدیکش باشم. میدونی، نمیدونم چطوری توصیفش کنم. ولی اون درست مثل آسمونِ شبه!
یونگی: آسمونِ شب؟
-آره. چشم هاش عین ستاره های آسمون میدرخشن و قشنگ ترین چیزی هستن که تا به حال دیدم. خودش هم عین ماهه.
یونگی: ماه؟
-توضیحش سخته. ماه خیلی قشنگه، درسته؟ ولی همیشه کامل نیست. عیب و نقص هایی هم داره، مثلا همین چندین روز پیش ماه نصفه بود، و کامل نبود، ولی خب که چی؟ اون هنوز هم قشنگ بود و همه هنوزم دوسش داشتن. دیدی ماه هر دو هفته یه دفعه کامل میشه؟
یونگی: سعی داری چی رو بفهمونی جونگکوک؟
اون عیب و نقص داره، قطعا. همه دارن. ولی اون واسه ی من کامل ترینه. جوری که حتی با عیب نقص هاش هم دوسش دارم و اونو کامل میبینم. درست مثل یه ماه.
یونگی بدون این که چیزی بگه آهی کشید و مرد کوچیک تر رو توی بغلش کشید.
یونگی: حالت خوبه؟ تاحالا ندیده بودم انقدر احساسی و رمانتیک حرف بزنی بچه!
مرد با مفصل انگشت هاش، به آرومی صورت پسرک رو نوازش کرد. خواست بره که ناخواسته دست پسر رو تو دست خودش گرفت و به آرومی به لبهاش رسوند و بوسه ای نرم روی پوستش گذاشت. به دستبندِ ستِ روی مچ دست پسر لبخندی زد. برحال اون خواب بود و قرار نبود از اون بوسه ی ریز با خبر بشه، مگه نه؟
آروم از اتاق بیرون رفت و آهسته در رو بست، یونگی توی یکی از اتاق ها، روی بالکن داشت سیگار میکشید، حتما کارش زودتر تموم شده بود.
مرد بدون اینکه سر و صدایی ایجاد کنه؛ رفت و کنار مردی که داشت سیگار میکشید ایستاد. دست هاش رو روی نرده های بالکن گذاشت و به آسمون پر ستاره نگاه کرد، اون شب ماه کامل بود.
-هیونگ، منم یکی میخوام.
یونگی نیم نگاهی به مرد داد و بعد نگاهش رو دوباره به اسمون داد و دود رو از دهنش خارج کرد.
یونگی: نه نمیشه. برات ضرر داره بچه.
-خودت داری میکشی اونوقت واسه من ضرر داره؟
مرد لب هاش رو آویزون کرد و دیگه چیزی نگفت؛ همه جا آروم بود تا اینکه یونگی بدون اینکه به مرد نگاه کنه، سکوت رو شکوند.
یونگی: دوستش داری، نه؟
مرد آهی کشید و مدتی ساکت موند، بدون هیچ تردیدی سر تکون داد.
-آره. دوستش دارم، البته، شایدم عاشقشم...
یونگی: مطمئنی دیگه؟
مرد دوباره بی هیچ ترديدی سر تکون داد.
-میدونی.. اون خیلی قشنگه، یه الهه ست که میتونم بدون شک بپرستمش.
فقط.. فقط مشکل اینجاست که اون گی نیست، اون منو مثل یه برادر بزرگتر میدونه؛ و میترسم اگه بهش اعتراف کنم ردم کنه و دیگه هیچوقت نتونم اون چشم های گردالی و ستارهایش رو ببینم.
یونگی: چرا دوستش داری؟
-نمیدونم.. فقط میدونم که اون شده انگیزم، دلم میخواد براش بهترین ورژنِ خودم باشم. باعث میشه که بخوام قرصامو هر روز سر وقت بخورم و براش درمان شم. دلم میخواد ازش محافظت کنم و همیشه نزدیکش باشم. میدونی، نمیدونم چطوری توصیفش کنم. ولی اون درست مثل آسمونِ شبه!
یونگی: آسمونِ شب؟
-آره. چشم هاش عین ستاره های آسمون میدرخشن و قشنگ ترین چیزی هستن که تا به حال دیدم. خودش هم عین ماهه.
یونگی: ماه؟
-توضیحش سخته. ماه خیلی قشنگه، درسته؟ ولی همیشه کامل نیست. عیب و نقص هایی هم داره، مثلا همین چندین روز پیش ماه نصفه بود، و کامل نبود، ولی خب که چی؟ اون هنوز هم قشنگ بود و همه هنوزم دوسش داشتن. دیدی ماه هر دو هفته یه دفعه کامل میشه؟
یونگی: سعی داری چی رو بفهمونی جونگکوک؟
اون عیب و نقص داره، قطعا. همه دارن. ولی اون واسه ی من کامل ترینه. جوری که حتی با عیب نقص هاش هم دوسش دارم و اونو کامل میبینم. درست مثل یه ماه.
یونگی بدون این که چیزی بگه آهی کشید و مرد کوچیک تر رو توی بغلش کشید.
یونگی: حالت خوبه؟ تاحالا ندیده بودم انقدر احساسی و رمانتیک حرف بزنی بچه!
۲۴.۶k
۲۱ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۷۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.